سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By :
سفارش تبلیغ
دریافت کد خوش آمدگویی
دوست
قالب وبلاگ
خانم ها و آقایان
 
 
تارهای صوتی خانم‌ها از تارهای صوتی آقایان کوتاهتر است،
تن صدای آقایان بم تر است و خونشان غلیظ تر!
تعداد نفس‌های خانم‌ها در واحد زمان بیشتر است اما تنفس آقایان عمیق‌‌‌تر است،
استخوان‌های مردها بلندتر است و ماهیچه‌هایشان آمادگی بیشتری برای چاق شدن دارد،
در عوض در زیر پوست خانم‌ها ذخیره چربی بیشتری وجود دارد، در نتیجه طاقت آنها در هنگام گرسنگی نسبت به مردها بیشتر است!
 این روزها در هر گوشه و کنار با نوشته‌هایی رو به رو می‌شویم که به تفاوت میان زن و مرد اشاره دارند، اما گرچه تفاوت‌های فیزیکی جالبند اما دانستن تفاوت‌های روانی زن و مرد، بیشتر می‌تواند به ما کمک کند تا ارتباط مؤثری با یکدیگر برقرار کنیم و توقعات یکسان و مشابهی از  یکدیگر نداشته باشیم.
 

 
یکی از جالب‌ترین تفاوت‌های میان زن و مرد که بر سایر رفتارهایشان هم اثر می‌گذارد نگرش آنها به دنیاست.
مردان دنیا را از دیدگاه متمرکز نگاه می‌کنند در حالی که زنان دنیا را از دیدگاه منبسط می‌بینند.
آگاهی جنس مذکر به تدریج یک جزء را به جزء دیگر مربوط می‌سازد تا به کل برسد که این با جزء یا کل‌نگری تفاوت دارد.
اما آگاهی جنس مؤنث که منبسط است تصویر کلی را می‌گیرد و به تدریج اجزای درون آن را کشف می‌کند.
همین آگاهی جنس مؤنث باعث می‌شود زنان علاقه بیشتری به عشق، ایجاد ارتباط، مشارکت، همکاری و هماهنگی و سازش داشته باشند، در حالی که آگاهی متمرکز مردها، آنها را بیشتر به سمت ایجاد نتایج، رسیدن به اهداف، رقابت، کار، منطق و تأثیرگذاری سوق می‌دهد.
حالا به برخی رفتارهای خانم‌ها و آقایان اشاره می‌کنیم که تا حد زیادی از این نگرش نشأت می‌گیرد:

 
 
ورود به اتاق! وقتی مردی وارد اتاق جدیدی می‌شود نقطه‌ای را انتخاب می‌کند، به طرف آن می‌رود به چیزی نگاه می‌کند و بعد به چیز دیگر و بعدش باز به چیزی دیگر. این کار را ادامه می‌دهد تا به تدریج تصویری از محیط بسازد.
 برعکس وقتی یک زن وارد همان اتاق می‌شود در یک نگاه سریع، تقریباً خود به خود به خیلی چیزها نگاه می‌کند و تمام اتاق را به یکباره می‌بیند. او به رنگ دیوارها، عکس‌ها و این که اتاق چگونه تزیین شده دقت می‌کند سپس وقتی تصویری از کل محیط دارد، یک نقطه را برای نشستن انتخاب می‌کند.
 وقتی زن و مردی وارد یک نمایشگاه می‌شوند شما می‌توانید تمرکز مردانه را هنگامی که یک مرد بسیار سریع و هدفمند از یک غرفه به غرفه دیگری می‌رود ببینید، در عوض زن انگار همه چیز را در درون خود جای می‌دهد و سپس به اکتشاف و تجسس جزئیات می‌پردازد.

 
کیف‌های زنانه؛ کیف‌های مردانه! زنان اغلب از کیف‌های بزرگ و سنگین با روکش‌های زیبا استفاده می‌کنند و در عوض کیف مردان سیاه یا قهوه‌ای و مخصوص حمل وسایل کاملاً ضروری مانند: گواهینامه رانندگی، کارت ماشین، اسکناس و… است.
در کیف خانم‌ها هر چیزی را که احتمالاً خودش یا دیگران ممکن است به آن احتیاج داشته باشند، می‌توان پیدا کرد. قرص سرماخوردگی، قرص‌های مسکن یا ویتامین، سنجاق سر، آئینه، ناخن‌گیر، مداد، خودکار، کاغذ، دستمال کاغذی، دسته کلید، مسواک، خمیردندان، یک آلبوم کوچک، چای کیسه‌ای، کتاب جیبی مورد علاقه، عینک آفتابی، سوهان ناخن و ده‌ها وسیله ریز و درشت دیگر.
 کمتر مردی می‌تواند یک روز با چنین کیفی سر کند!
مکالمه با تلفن! مردها در حین صحبت با تلفن دوست ندارند با کس دیگری صحبت کنند، انرژی مردانه خواهان آن است که در یک لحظه بر روی یک موضوع متمرکز شود، در حالی که یک زن قادر است با تلفن صحبت کند، از سوختن شام جلوگیری کند، بچه‌اش را آرام کند، متوجه شود شوهرش به او چه می‌گوید و…
هوشیاری منبسط او اجازه می‌دهد تا مراقب چیزهای زیادی باشد.
رانندگی! رانندگی اتومبیل وضعیت دیگری است که این تفاوت‌ها را آشکار می‌سازد.
هرگز سعی نکنید با مردی که در حال رانندگی است گفت و گوی خصوصی داشته باشید. تمرکز یک مرد در رسیدن به هدفش در مؤثرترین شیوه ممکن است.
اما متأسفانه زن‌ها گوش ندادن مردها را بد تعبیر می‏کنند یا خیال می‌کنند توجهی به آنها ندارند!
اما کدامیک از این دیدگاه‌ها بهتر است؟ بدیهی است هر دو طرز تلقی می‌تواند صحیح و درست باشد.
دیدگاه‌های همدیگر را بشناسیم و ارتباط مؤثرتری برقرار کنیم! *******
چند تفاوت دیگر زن و مرد را در تصاویر بدون شرح زیر ببینید:
 
 

خانــــم ها

زنها مثل اطو هستند هم مصرفشان بالا است هم زود داغ می کنند البته بدون بخارش هم بدرد نمی‌خورد.
 
زن ها مثل پیاز هستند ظاهر سفید و ظریفی دارند اما باطنشان اشک آدم رو در می‌آورد. 
زنها مثل سکوت هستند با کوچکترین حرفی میشکنند.
زنها مثل چراغ راهنمایی هستند هر چقدر هم با آنها حرف بزنی باز هم مرتب رنگ عوض می کنند.
زنها مثل تخت خوابگاه هستند نو و تازه هایشان کمیابند و کهنه هایش هم سرو صدا زیاد می کنند.
 
زن ها مثل الکل هستند دیر بجنبی همه شان می پرند.
زنها مثل ظرف سفالی هستند بدون رنگ و لعاب جلوه ای ندارند.
زنها مثل کامپیوتر هستند یک بار خودش را میگیری و یک عمر لوازم جانبی آنرا
زنها مثل کیک خامه ای هستند با نگاه اول آب از لب و لوچه آدم آویزان میشود اما کمی بعد دل آدم را میزند.
زنها مثل بچه ها هستند تا وقتی که ساکتند خوبند
 

مـــــــــــــــــرد ها

 

مردها مثل « مخلوط کن هستند در هر خانه یکی از آنها هست ولی نمیدانید به چه درد میخورد
مردها مثل « آگهی بازرگانی هستند حتی یک کلمه از چیزهائی را که میگویند نمی توان باور کرد
 
مردها مثل « کامپیوتر » هستند. کاربری شان سخت است و هرگز حافظه ای قوی ندارند
مردها مثل « سیمان » هستند. وقتی جائی پهنشان میکنی باید با کلنگ آنها را از جا بکنی
مردها مثل « طالع بینی مجلات » هستند. همیشه به شما میگویند که چه بکنید و معمولاً اشتباه می گویند.
مردها مثل « پاپ کورن » ( ذرت بو داده ) هستند. بامزه هستند ولی جای غذا را نمی گیرند
 
مردها مثل « باران بهاری » هستند . هیچوقت نمیدانید کی می آیند ، چقدر ادامه دارد و کی قطع میشود
مردها مثل نوزاد هستند، در اولین نگاه شیرین و بامزه هستند اما خیلی زود از تمیز کردن و مراقبت از آنها خسته می شوید
 
 
 
یادداشت های یک زن:
از نظر مردها وقتی
 
به مردی احترام میزاری یعنی
بهش علاقه داری
احترام نمیزاری یعنی بی شخصیت هستی و تربیت خانوادگی نداری
به سوال مردی پاسخ میدی یعنی داری پا میدی
 جوابش رو نمیدی یعنی امل و ندید بدید و دهاتی هستی
لبخند میزنی یعنی جلفی
نمیخندی یعنی بد اخلاقی و بیچاره اونی که قراره تو رو تحمل کنه
وقتی حرف میزنی و معاشرت میکنی و از خودت دفاع میکنی یعنی هفت خطی
وقتی سکوت میکنی یعنی منزوی هستی و روابط عمومی خوبی نداری و شاید مشکل روانی داری
وقتی گریه میکنی یعنی سست و ضعیفی یا اشک تمساح میریزی
گریه نمیکنی یعنی بی احساسی و زنانگی نداری و رفتارت مردونه هست
وقتی دوست پسر داری یعنی خرابی هرچند این رو به روت نمیارن
وقتی دوست پسر نداری دروغ میگی و داری جانماز آب میکشی
وقتی قصد ازدواج داری یعنی میخوای یکی پیدا بشه آویزونش بشی و خودت رو بهش بندازی
وقتی قصد ازدواج نداری یعنی داری کلاس میزاری و از خداته که یکی بیاد تو رو بگیره
وقتی مردی خیانت کنه همه براش دلسوزی میکنند و میگن: طرف براش کم گذاشت و رفت سراغ یکی بهتر و اون طرف حتی اگه همسرش هم باشه باید مردش رو ببخشه و خودش رو اصلاح کنه
 اصلا مرد اگه تنوع طلب نباشه که مرد نیست
 وقتی زنی خیانت میکنه میگن: ای فاسد بی چشم و رو
و گذشتی در کار نیست و اگه همسرش نباشه اسید پاشی و اگه همسرش باشه سنگسار
و……و…..و
و با تمام اینها من یک زنم
میگم و میخندم و اشک میریزم و میجنگم و عشق میورزم
و شما هم مرد باشید
مردی که با تمام مردانگی تنها یک روز نمیتونه زیر بار این فشارها و قضاوتهای بی ربط به جای یک زن زندگی کنه
پاسخ
پاسخ به همه
باز ارسال

[ پنج شنبه 90/12/11 ] [ 12:26 عصر ] [ الهام عباسی ] [ نظر ]


بی عشق سر مکن که دلت پیر می شود
گاهی نفس به تیزی شمشیر می شود
از هرچه زندگیست دلت سیر می شود
گویی به خواب بود جوانیمان گذشت
گاهی چه زود فرصتمان دیر می شود
کاری ندارم آنکه کجایی چه می کنی
بی عشق سر مکن که دلت پیر می شود

برای ادامه مطلب روی گالری تصاویر کلیک کنید.........

 


[ پنج شنبه 90/11/27 ] [ 3:59 عصر ] [ الهام عباسی ] [ نظر ]

امروزکسی کسی را برای عشق نمی خواهدامروز همه الوده به شهوتند.امروز فقردر سر انسانهای
ساده موج میزند وامروز مرا تورا وباورهای پاک را زیر کفشهای پوست مارشان له می کنند….



این خزان با تو بهاری شده ، دلم برایت تنگ شده ،
در کنار تو بودن تنها آرزویم شده ، نامت ورد زبانم شده ،
عشق تو بهانه ای برای بودنم شده ، رفتنت کابوس هر شبم شده




عاشق گلی هستیم که سالها در جستجوی او گشته ام ،
با چشمهای خیس به او رسیدم
او را از شاخه اش نچیدم تا خشک نشود ، مثل قلب من پر پر و شکسته نشود.
در همانجا برایش مردم و گفتم همانجا خاکم کنید ،
تا وقتیکه مردم  با نام او رهسپارم کنید



----------------------------------------------
بی عشق سر مکن که دلت پیر می شود
گاهی نفس به تیزی شمشیر می شود
از هرچه زندگیست دلت سیر می شود
گویی به خواب بود جوانیمان گذشت
گاهی چه زود فرصتمان دیر می شود
کاری ندارم آنکه کجایی چه می کنی
بی عشق سر مکن که دلت پیر می شود
--------------------------------------------

--------------------------------------------------
کجایی ای رفیق نیمه راهم
که من در چاه شبهای سیاهم
نمی بخشد کسی جز غم پناهم
نه تنها از تو نالم کز خدا هم
---------------------------------------------




سلامم به گرمای دستت ای دوست /دلم لحظه ای با دلت روبروست/بگو عاشقی تا سلامت کنم/ تمام دلم را به نامت کنم


[ پنج شنبه 90/11/27 ] [ 3:45 عصر ] [ الهام عباسی ] [ نظر ]

 

ماجـرای کـلاغ عـــاشــق!

یه روزی آقـــای کـــلاغ،
یا به قول بعضیا جناب زاغ

رو دوچرخه پا می‌زد،
رد شدش از دم باغ




پای یک درخت رسید،
صدای خوبی شنید

نگاهی کرد به بالا،
صاحب صدا رو دید

یه قناری بود قشنگ،
بال و پر، پر آب و رنگ

وقتی جیک جیکو می‌کرد،
آب می‌کردش دل سنگ




قلب زاغ تکونی خورد،
قناری عقلشو برد

توی فکر قناری،
تا دو روز غذا نخورد




روز سوم کلاغه،
رفتش پیش قناری

گفتش عزیزم سلام،
اومدم خواستگاری!




نگاهی کرد قناری،
بالا و پایین، راست و چپ

پوزخندی زد به کلاغ،
گفتش که عجب! عجب

منقار من قلمی،
منقار تو بیست وجب

واسه چی زنت بشم؟
مغز من نکرده تب

کلاغه دلش شیکست،
ولی دید یه راهی هست

برای سفر به شهر،
بار و بندیلش رو بست

یه مدت از کلاغه،
هیچ کجا خبر نبود

وقتی برگشت به خونه،
از نوکش اثر نبود

داده بود عمل کنن،
منقار درازشو

فکر کرد این بار می‌خره،
قناریه نازشو

باز کلاغ دلش شیکست،
نگاه کرد به سر و دست

آره خب، سیاه بودش!
اینجوری بوده و هست

دوباره یه فکری کرد،
رنگ مو تهیه کرد

خودشو از سر تا پا،
رفت و کردش زرد زرد

رفتش و گفت: قناری!
اومدم خواستگاری

شدم عینهو خودت،
بگو که دوسم داری

اخمای قناریه،
دوباره رفتش تو هم!




کله‌مو نگاه بکن،
گیسوهام پر پیچ و خم

موهای روی سرت،
وای که هست خیلی کم

فردا روزی تاس می‌شی!
زندگی‌مون میشه غم

کلاغ رفتش به خونه
نگاه کرد به آیینه

نکنه خدا جونم!
سرنوشت من اینه؟!

ولی نا امید نشد،
رفت تو فکر کلاگیس

گذاشت اونو رو سرش،
تفی کرد با دو تا لیس

کلاه گیسه چسبیدش،
خیلی محکم و تمیز

روی کله‌ی کلاغ،
نمی‌خورد حتی یه لیز




نگاه که خوب می‌کنم،
می‌بینم گردنتو

یه جورایی درازه،
نمی‌شم من زن تو

کلاغه رفتشو من،
نمی‌دونم چی جوری

وقتی اومدش ولی،
گردنش بود اینجوری




خجالت نمی‌کشی؟
با اون گوشتای شیکم!؟

دوست دارم شوهر من،
باشه پیمناست دست کم!

دیگه از فردا کلاغ،
حسابی رفت تو رژیم

می‌کردش بدنسازی،
بارفیکس و دمبل و سیم

بعدش هم می‌رفت تو پارک،
می‌دویید راهای دور

آره این کلاغ ما،‌
خیلی خیلی بود صبور




واسه ریختن عرق،
می‌کردش طناب‌بازی

ولی از روند کار،
نبودش خیلی راضی

پا شدو رفتش به شهر،
دنبال دکتر خوب

دو هفته بستری شد،
که بشه یه تیکه چوب

قرصای جور و واجور،
رژیمای رنگارنگ

تمرینهای ورزشی،
لباسای کیپ تنگ

آخرش اومد رو فرم،
هیکل و وزن کلاغ

با هزار تا آرزو،
اومدش به سمت باغ

 



وقتی از دور میومد،
شنیدش صدای ساز

تنبک و تنبور و دف،
شادی و رقص و آواز

دل زاغه هری ریخت!
نکنه قناریه؟

شایدم عروسی
بازای شکاریه!

 



دیدش ای وای قناری،
پوشیده رخت عروس

یعنی دامادش کیه؟
طاووسه یا که خروس؟

هی کی هست لابد تو تیپ،
حرف اولو می‌زنه!

توی هیکل و صورت،
صد برابر منه

کلاغه رفتشو دید،
شوهر قناری رو

شوکه شد، نمی‌دونست،
چیز اصل کاری رو!

می‌دونین مشکل کار،
از همون اول چی بود؟

کلاغه دوچرخه داشت،‌
صاحب بی ام و نبود

 
 کوه بلندی بود که لانه عقابی با چهار تخم، بر بلندای آن قرار داشت. یک روز زلزله ای کوه را به لرزه در آورد و باعث شد که یکی از تخم ها از دامنه کوه به پایین بلغزد. بر حسب اتفاق آن تخم به مزرعه ای رسید که پر از مرغ و خروس بود. مرغ و خروس ها می دانستند که باید از این تخم مراقبت کنند و بالاخره هم مرغ پیری داوطلب شد تا روی آن بنشیند و آن را گرم نگهدارد تا جوجه به دنیا بیاید. یک روز تخم شکست و جوجه عقاب از آن بیرون آمد.
جوجه عقاب مانند سایر جوجه ها پرورش یافت و طولی نکشید که جوجه عقاب باور کرد که چیزی جز یک جوجه خروس نیست. او زندگی و خانواده اش را دوست داشت اما چیزی از درون او فریاد می زد که تو بیش از این هستی. تا اینکه یک روز که داشت در مزرعه بازی می کرد متوجه چند عقاب شد که در آسمان اوج می گرفتند و پرواز می کردند.
عقاب آهی کشید و گفت: ای کاش من هم می توانستم مانند آنها پرواز کنم. مرغ و خروس ها شروع کردند به خندیدن و گفتند: تو خروسی و یک خروس هرگز نمی تواند بپرد. اما عقاب همچنان به خانواده واقعی اش که در آسمان پرواز می کردند خیره شده بود و در آرزوی پرواز به سر می برد. اما هر موقع که عقاب از رویایش سخن می گفت به او می گفتند که رویای تو به حقیقت نمی پیوندد و عقاب هم کم کم باور کرد. بعد از مدتی او دیگر به پرواز فکر نکرد و مانند یک خروس به زندگی ادامه داد و بعد از سالها زندگی خروسی، از دنیا رفت. تو همانی که می اندیشی، هرگاه به این اندیشیدی که تو یک عقابی؟ پس به دنبال رویاهایت برو و به یاوه های مرغ و خروسهای اطرافت فکر نکن.نویسنده: گابریل گارسیا مارکز

[ پنج شنبه 90/11/27 ] [ 11:12 صبح ] [ الهام عباسی ] [ نظر ]
اگه عاشقی
اگه عاشقتن
اگه کسی رو دوست داری
اگه کسی دوست داره
و بالاخره اگه عشق رو میشناسی
ولنتاینت مبارک


cartoni_animati047.jpg
نها باشی
روز تعطیل باشد
غروب باشد
باران هم ببارد
احساس میکنی
بلاتکلیف ترین آدم دنیا هستی...!!


گروه اینترنتی درهم | www.darhami.com 
 

وقتی یه آدم میگه
هیچکس منو دوست نداره ،

منظورش از هیچکس
یک نفر بیشتر نیست . . .

همون یه نفری که واسه اون همـــه کسه !


گروه اینترنتی درهم | www.darhami.com 
 
اینجا زمین است رسم آدم هایش عجیب است!
اینجا گم که مى شوى
به جاى اینکه دنبالت بگردند فراموشت مى کنند ...
گروه اینترنتی درهم | www.darhami.com 

از کسی که دوستش داری ساده دست نکش
چون بعد رفتنش اینقدر قلب و ذهنت پر خاطرات میشه
کــه نمی تونی قـــلب و ذهنتـــو به دیگـــری بدی.....! 


گروه اینترنتی درهم | www.darhami.com 
 
فقـط چـند قـدم مانـده بـود
برسـم بـه "تــو"
اگر ایـن خواب لعنتـی ، دیشـب ادامـه داشـت !


گروه اینترنتی درهم | www.darhami.com 
 

گاهی یک دوست کاری میکنه که دلت بدجوری واسه دشمنت تنگ میشه ...!


 


گروه اینترنتی درهم | www.darhami.com 
 

به اندازه ی همه" نه " هایی که باید میگفتم و نگفتم ... امروز باید بگم غلط کردم ...!

 

گروه اینترنتی درهم | www.darhami.com 
اشتباه من این بود ....
هر جا رنجیدم ، لبخند زدم ....
فکر کردند درد ندارد ، محکم تر زدند ...

 

گروه اینترنتی درهم | www.darhami.com 
 

بـزرگ که میشــــوی....
غُصـه هایت زودتـر از خـودت،قـَد می کِشــند،
دَرد هـایت نــیز!

غــافل از آنکه لبخــندهـایت را،
در آلبــوم کـودکــی ات جــا گــُذاشتــی.....

 

گروه اینترنتی درهم | www.darhami.com 
 

مرا به تختم ببندید و تنهایم بگذارید ،
هر چقدر هم نالیدم و فریاد زدم به سراغم نیایید ..
.من دارم او را ترک میکنم!!!

 

 

گروه اینترنتی درهم | www.darhami.com 
 

پزشکی قانونی می گفت :
یخ زده ...
مگر امکانش بود ؟!

تیتر روزنامه فردا این بود :
در گرمای داخل اتاقش ...
خیره به نقطه ای ...
جوانی یخ زد ....!

 

گروه اینترنتی درهم | www.darhami.com 
 
چه تـــلـــخ است
با بــــغـــض بنویسی
با خــنـــــده بخوانند

 

گروه اینترنتی درهم | www.darhami.com 
 

این روزها کسی از ثابتش استفاده نمیکند ..!

همه اعتباری می خواهند و قابل تعویض!

همراه را عرض میکنم ...


گروه اینترنتی درهم | www.darhami.com 
 
آدم هـــــــا... فـرامـوش نـــمی‌کــــنند ... !! ... فــــــــقط ... دیـــگر ســـــــــــــــــــــاکت می‌شـوند ... هـمین !


اینم از رسم روزگار



pesare khub.jpg
 

 

 

 

 ترمیم زخم

گربه

 


[ پنج شنبه 90/11/27 ] [ 10:47 صبح ] [ الهام عباسی ] [ نظر ]
<      1   2   3      >
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ
لینک دوستان
امکانات وب


آمار سایت


فال انبیاء

فال انبیاء

کد موسیقی برای وبلاگ


تعبیر خواب آنلاین

استخاره آنلاین با قرآن کریم